پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
زبانشناخت
2099-8002
2383-0824
9
17
2018
06
10
بازنمایی فرآیند ارجاع در قالب ساختهای بازنمایی گفتمان
1
28
FA
فریده
حق بین
زبان شناسی.ادبیات. الزهرا .تهران ایران
fhaghbin@alzahra.ac.ir
پریسا
نجفی
دانش آموخته کارشناسی ارشد زبان شناسی دانشگاه الزهرا
p.najafi2060@gmail.com
در این جستار به بررسی چگونگی فرایند ارجاع در چارچوب نطریهای می پردازیم که هم ملاحظات منطقی و هم عوامل گفتمانی را در مرجع گزینی لحاظ می کند. نظریه بازنمایی گفتمان با اتکاء به جعبههایی که ساختهای بازنمایی گفتمان نام دارند و با وارد کردن عوامل گفتمانی در هر ساخت به خوبی از عهده توصیف وتبیین مسئله ارجاع در جملاتی که در آنها ارجاع مرجعدار به گروه اسمی نامعین (نکره) میباشدبرآمده است. از مهمترین دستآوردهای نظریه مذکور به دست دادن شیوهای برای نشان دادن ارجاع مرجعدار به گروه اسمی نامعین است؛ به این صورت که گروه اسمی نامعین به سان کمیتنمایی عمل میکند که میتواند مرجعدار را در سیطره خود درآورده و به آن ارجاع داشته باشد. در حقیقت نظریه مذکور تصویری عینی از چگونگی عملکرد ذهن در تعیین مرجع ارائه کرده و موانع بر سر عملکرد صحیح ارجاع را برمیشمرد. از موانع مذکور میتوان به نفی و وجود مرجع در جعبههای بالاتر اشاره داشت. از این رو ، برآنیم ضمن معرفی نظریه بازنمایی گفتمان، به چگونگی بازنمایی معنایی برخی جملات زبان فارسی بر اساس فرایند ارجاع در قالب ساختهای بازنمایی گفتمان پرداخته و توانایی نظریه مذکور را محک زنیم.
فرایندارجاع,گروه اسمی نامعین,نظریه بازنمایی گفتمان,ساختهای بازنمایی گفتمان
https://languagestudy.ihcs.ac.ir/article_3653.html
https://languagestudy.ihcs.ac.ir/article_3653_f8156ba00f2e1d6a952f3c342ff9e3c7.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
زبانشناخت
2099-8002
2383-0824
9
17
2017
09
11
بعد تعاملی کلام در روایت«جوان مشت زن» سعدی: تحلیل نشانه – معنایی یک گفتمان روایی
29
48
FA
سیامک
صاحبی
0000-0002-3744-5025
مدیر عامل دفتر گسترش پژوهش و آموزش فارس، مربی دانشگاه فرهنگیان شهید مطهری شیراز
siamak.sahebi@gmail.com
حمیدرضا
شعیری
عضو هیئت علمی/دانشگاه تربیت مدرس
shairi@modares.ac.ir
مصطفی
عاصی
استاد زبانشناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
smostafa.assi@gmail.com
جُستار حاضر تحقیقی ست مبتنی بر روش کیفی - توصیفی که به تحلیل گفتمان روایی، پویایی و بعد تعاملی کلام در روایت «جوان مشتزن» از باب سوم گلستان سعدی می پردازد. مقاله در چارچوبی نشانه - معنایی و با بهرهجستن از الگوی شعیری (1381) و تلفیق آن با طرحوارهی روایتشناسی لباو (1967) تحلیل موضوع را فراروی خود مینهد و ضمن تشریح برشها و زنجیرههای پیکرهی روایی انتخابی، به تبیین ابعاد کلامی شکلدهندهی این روایت در چارچوب مورد نظر میپردازد. مقاله چنین نتیجه می­گیرد که گفتمان روایی جاری در متن انتخابی از گلستان سعدی، گفتهایست مشابهسازیشده با واقعیت که در آن فرآیند پویای تولید معنا از یکسو، نتیجهی تعامل کنشگزاران و کنشپذیران درون روایت در توالی رخدادهاست و از دیگرسو نیز حاصل تعامل سعدی و خواننده یا شنوندهی روایتیعنی همان گفتهپرداز و گفتهخوان (راوی و مروی) میباشد که در تناوبی از اتصال و انفصال گفتمانی به وقوع میپیوندد و به این قرار است که سعدی با بهکاربست قالبهای تعاملی ویژهای، توانسته دست به تولید و آفرینشی پویا، جهتمند و هدفدار در حوزهی زبان بزند که با گذر از کارکردهای تعاملی در ایجاد معنای نخستین و دستیابی به کارکردهای معنایی برون زبانی، به شاکلهبندی نظامهای ویژهای از گفتمان روایی منتج می­گردد.
روایت,گفتمان روایی,پیکرهی روایی,نشانه - معناشناسی,گلستانسعدی
https://languagestudy.ihcs.ac.ir/article_3893.html
https://languagestudy.ihcs.ac.ir/article_3893_10687c7c29b65d5ba3d4f2f042c797be.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
زبانشناخت
2099-8002
2383-0824
9
17
2018
09
11
تبیینی شناختی بر استعارههای شباهتبنیاد در یازده جزء پایانی قرآن مجید
49
75
FA
علی
طالبی انوری
گروه زبانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران
alimirzatalebi@gmail.com
مهین ناز
میر دهقان
دانشیار زبانشناسی، دانشگاه شهید بهشتی
m_mirdehghan@sbu.ac.ir
سپیده
عبدالکریمی
دانشگاه شهید بهشتی
s_abdolkarimi@sbu.ac.ir
قاسم
درزی
استادیار،دانشگاه شهید بهشتی، پژوهشکده اعجاز قرآن
ghasemdarzi@yahoo.com
پژوهش معنیشناختی حاضر با هدف ارائه تبیینی شناختی بر زیرگروهی از استعارههای بدیع با عنوان استعارههای «شباهت­بنیاد» در 11 جزء پایانی قرآن مجید به شکل توصیفی-تحلیلی انجام شده است. حوزههای مبدأ و مقصد استعارهها اساس تبیین شناختی بودهاند. استعارههای مستخرج، در تحقیق حاضر در 3 حوزة «زندگی اجتماعی»، «طبیعت»، و «ذهن» و در دو دسته شباهت «ظاهری» و «غیرظاهری» طبقهبندی شدهاند. در شباهت درک­شده «ظاهری»، «انگارهها» مبنای تشکیل استعارهها، و در شباهت درک­شده «غیرظاهری»، «طرحوارههای رفتارها و ویژگی­های مبدأ» سازندة استعاره به شمار می­آید. بر این اساس، مقولههای سطح پایه مشتمل بر «اجسام»، «کنش­ها» و «روابط» به عنوان «مبدأ» مفهومسازی استعارهها تحلیل گردیدهاند. پرسشهای اصلی پژوهش عبارتند از: 1- مهمترین حوزههای مبدأ در شکلگیری استعارههای مورد بررسی کدامند و با چه بسامدی در پیکره مورد بررسی به کار رفتهاند؟ 2- تبیین شناختی کاربرد اینگونه از استعارهها چیست؟ نتایج تحقیق نمایانگر 27 مورد شباهت درک­شده ظاهری و 10 مورد شباهت طرحوارهای غیرظاهری است که بسامد بالاتر عناصر برگرفته از حوزه طبیعت (24 مورد) در طبقهبندی مفاهیم مبدأ، نسبت به زندگی اجتماعی و ذهن را نشان میدهد و بهنوبهخود بیانگر تأثیر محیط زندگی طبیعی اعراب در مفهومسازی استعاری است.<strong> </strong>
قرآن مجید,استعارة مفهومی,استعارة شباهتبنیاد,مفاهیم پایهای,نگاشت,زنجیرة بزرگ هستی
https://languagestudy.ihcs.ac.ir/article_3652.html
https://languagestudy.ihcs.ac.ir/article_3652_8362c3b1fdfdee03f065b1f114771ca7.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
زبانشناخت
2099-8002
2383-0824
9
17
2018
06
02
کوتاهشدگی واکهای در زبان فارسی
77
105
FA
یونس
عزیزیان
دانش آموخته دکتری زبانشناسی از دانشگاه تربیت مدرس
azizianyu@gmail.com
عالیه
کرد زعفرانلو کامبوزیا
دانشیار زبانشناسی، دانشگاه تربیت مدرس
akord@modares.ac.ir
در مقاله­ی حاضر به بررسی فرایند کوتاه­شدگی واکه­ای در زبان فارسی پرداخته­ایم. در مراحل پژوهش، نخست با بررسی کامل فرهنگ یکجلدی معین و بیش از یکصد هزار بیت شعر از دیوان شاعران بزرگ پارسی­سرا، واژه­هایی را که دست­خوش فرایند کوتاه­شدگی واکه­ای قرار گرفته­ بودند، به­عنوان داده­های تحقیق، گردآوری نمودیم. سپس، با تحلیل داده­ها، قواعد واجی ناظر بر کوتاه شدن هر یک از سه واکه­ی کشیده­ی \A, i, u\ به واکه­های کوتاه متناظر آن­ها؛ یعنی [a, e, o] در ساختمان واژه­های زبان فارسی را ارائه و حوزه­ی عملکرد و بسامد رخداد هریک را مشخص کردیم. در ادامه، ضمن شناسایی همخوان­هایی که بافت آوایی لازم برای کوتاه شدن هریک از واکه­های کشیده را فراهم می­نمودند، دریافتیم که کوتاه شدن واکه به نوع همخوان پس از واکه بستگی ندارد، بلکه آنچه بیش از هر چیز تعیینکننده است، وزن هجا و تعداد موراهای موجود در میانه­ی آن است. بهطورکلی، نتایج این پژوهش نشان داد که در زبان فارسی هجای متوسط دو مورایی هجای بهینه است و این زبان تمایل دارد که با بهکارگیری انواع فرایندهای آوایی که یکی از مهم­ترین آن­ها کوتاه­شدگی واکه­ای است به ساخت هجای متوسط دو مورایی در هر هجا نزدیک شود.
کوتاهشدگی واکهای,قواعد واجی,وزن هجا,مورا
https://languagestudy.ihcs.ac.ir/article_3808.html
https://languagestudy.ihcs.ac.ir/article_3808_2d6419ab73fff0283d29a7de0a860230.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
زبانشناخت
2099-8002
2383-0824
9
17
2018
04
20
یک دیو ناشناخته در ادبیات پهلوی، و هماورد اهورایی آن
107
123
FA
محسن
نظری فارسانی
دانشجوی دکتری رشته زبانهای باستانی دانشگاه تهران
om.db10@yahoo.com
چکیده<br /> املای وخدغجبه عنوان نام یک دیو در بندی از <em>کتاب هشتم دینکرد</em> آمده است. این واژه در رسالۀ <em>گزیدههای زادسپرم</em> نیز در هنگام بیان یک صحنۀ آخرالزّمانی ذکر شده است. در هر دو بار کاربرد آن، ایزد «اهلشونگ» هماورد این دیو ناشناخته است. در متون اوستایی و پهلوی دیوی بهعنوان هماورد این ایزدبانو یافت نشد. از این رو، این احتمال به یقین نزدیکتر شد که نام این ایزدبانو به اشتباه در این دو بند ذکر شده است. اکنون با یک معادلۀ دومجهولی روبرو هستیم؛ نه نام دیو معلوم است و نه نام ایزد ستیزگر با آن را میدانیم. تنها سرنخ این است که در آن صحنۀ آخرالزّمانی از یک آتش یا آتشپیکر سخن به میان آمده است. با تعیین هویّت آتشپیکر، و آنچه از او و دشمنش در آغاز آفرینش صادر شد، مطلب اندکی از ابهام مطلق بیرون آمد. با بررسی چند بند از متنهای مختلف سرانجام به این نتیجه رسیدیم که نام این دیو صورت منفی نام هماورد اهورایی آن است. اشتباه در قرائت یک واژه، و جایگزینی مترادف آن قرائت به جای واژۀ اصلی موجب این ابهام و تناقض شده بود.
کلیدواژهها: دیو,ایزد,خرد,بدعت,اشی,اشه
https://languagestudy.ihcs.ac.ir/article_3748.html
https://languagestudy.ihcs.ac.ir/article_3748_06b18ecbcb90af7f90e8fa7ff29789a8.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
زبانشناخت
2099-8002
2383-0824
9
17
2018
06
10
محمد طرزی افشار و ویژگیهای زبانی او
125
151
FA
فاطمه
مدرسی
استاد زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه ارومیه
fatemeh.modarresi@yahoo.com
فرزانه
وزوائی
عضو هیئت علمی پژوهشکدة زبانشناسی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
farzaneh_vm@yahoo.com
<strong>چکیده</strong><br /> محمد طرزی­افشار شاعر عهد شاه عباس دوم و شاه صفی از ایل افشار است که متاسفانه، تاکنون چون مرواریدی مکنون در صدف خمول و گمنامی مانده است. زبان او در آثارش ویژگی خاصی دارد که در آثار شاعران دیگر کمتر دیده شده است. این پژوهش بر آن است تا به طریق تحلیلی اشعار طرزی را بررسی کند و نشان دهد تغییراتی که طرزی در آن روزگاران در مورد واژگان انجام داده، امروزه تحت عنوان هنجارگریزی مطرح می­گردد. در اینگونه فراهنجاری، شاعر، واژگان و ترکیبات جدیدی را ابداع می­کند که در زمان وی کاربرد نداشته است. نتایج تحقیق نشان می­دهد طرزی از اسم عام مصدر جعلی ساخته و از ترکیب اسم خاص و نشانۀ مصدری «یدن» نیز در ساختن فعل­های تازه بهره برده است. دو اسم مترادف (معطوف ومعطوفٌ علیه) نیز، که به صورت مصدر جعلی درآید، از کلام طرزی، طرز دیگر می­سازد. وی تنها از کلمات مفرد مصدر جعلی نمی­سازد بلکه در این خصوص از واژگان مرکب یا عبارت هم استفاده می­کند و به این ترتیب، واژگانی نو ابداع می­نماید. از مضاف و مضاف­الیه هم واژه می­پردازد. ساخت مصدر جعلی از حرف و ضمیر در اشعار طرزی دیده می­شود و این نکته شامل حروف عربی هم می­شود.
طرزی افشار,زبان شعری,فرمالیسم
https://languagestudy.ihcs.ac.ir/article_3872.html
https://languagestudy.ihcs.ac.ir/article_3872_20f9f23de1dbca486fcbb908f51a8fb8.pdf