چکیده
نوشتار حاضر به بررسی ارتباط و پیوند خورشید، در هیأت یک ایزد باستانی، با نهاد شهریاری، در متون ایرانی می-پردازد. این مطالعه، متنمحور بوده و روندی تاریخی را پی میگیرد. به گونهای که ارتباط ایزد خورشید با شهریاران، از کهنترین متون به جای مانده در حوزهٔ فرهنگی ایران، یعنی متون اوستایی آغاز میشود، سپس به برخی متون فارسی میانه رسیده و در نهایت این پیوستگی در متون فارسی نو متقدم، به ویژه متون نظم، پیگیری میشود. در این نوشتار کوشش شده تا این نمود برجسته از پیوستار تفکر، در پهنهٔ فرهنگ ایرانی از متون ایرانی باستان تا متون فارسی نو متقدم، بازنمایی شود. در دورهٔ پسااسطورهای ایرانی، طی چندین قرن متمادی، شاهد آنیم که سخنور فارسیزبان در امتداد اندیشهٔ اساطیری، پیوندی میان شهریار و خورشید برقرار میکند تا جایی که از شهریار، موجودی شبهاسطورهای، غیرقابلدسترس و به نوعی مقدس میسازد. این پیوند در قالب تشبیهات و استعارات، با توجه به ویژگیهای مشترک ایزد خورشید و شهریار برقرار میشود. چنین رویکردی را نه تنها در ادبیات روایی-حماسیای چون شاهنامهٔ فردوسی، که به نوعی حامل و راوی تاریخ و اسطوره است، بلکه در تغزّلها و مدیحهسراییها نیز مییابیم. در نوشتار حاضر به منابع اخیر توجه ویژهای شده است.
کلیدواژهها
موضوعات