نوع مقاله : علمی-پژوهشی
چکیده
پیآیند روایت در همهی آثار داستانی تا اندازهای قابل پیشبینی است. کمتر پیش میآید که خواننده از همان آستانهی متن با جهان داستان همبوم نشود، و از شرح ماوقع به گمانهزنی دربارهی پیشآمدهای قریبالوقوع داستان نیفتد. حدود این گمانهزنی را اما انتظارات برحقی تعیین میکند که از ریختارشناسی متن روایی در نظر خواننده نقش میبندد. منظور از ریختارشناسی در اینجا استقرای مضامین متن از سازههای آن است که با نگاهی پیشینی به فرجام داستان صورت میگیرد. از این نظر، خوانش داستان را میتوان تابعی از «کارکرد اتوپیایی فهم» در حرکتی معطوف به افق پیشاروی خواننده دانست؛ افقی که خود قبلاً بنابر مفروضات خواننده پیشپیکربندی شده و دائماً به پشتوانهی همین مفروضات بازتولید میشود. حال، مسئله این است که در پیشرفتی چنین پسنگر چگونه میتوان کارکرد اتوپیایی فهم را تبیین کرد؟ هدف از مقالهی حاضر، تبیین این کارکرد و کاربست مبانی آن در خوانش داستانهای نوین فارسی است.