علمی-پژوهشی
معصومه سمیعی زاده؛ زهره زرشناس
چکیده
چکیده
سغدی در آغاز زبان رایج در دره زرافشان بود که بعدها به زبان اداری و تجاری سرزمینهای گستردهای در آسیای میانه تبدیل شد، و از مرزهای باختری چین تا مرزهای خاوری ایران، به صورت زبان میانگان، مورد استفاده اقوام پرشماری قرار گرفت. از این زبان آثار دینی و غیردینی بسیاری برجای مانده است که در فاصله سدههای دوّم تا دهم میلادی نوشته ...
بیشتر
چکیده
سغدی در آغاز زبان رایج در دره زرافشان بود که بعدها به زبان اداری و تجاری سرزمینهای گستردهای در آسیای میانه تبدیل شد، و از مرزهای باختری چین تا مرزهای خاوری ایران، به صورت زبان میانگان، مورد استفاده اقوام پرشماری قرار گرفت. از این زبان آثار دینی و غیردینی بسیاری برجای مانده است که در فاصله سدههای دوّم تا دهم میلادی نوشته شدهاند. بخش بزرگی از آثار دینی سغدی در واحل تورفان، و نیز دون هوانگ در ترکستان شرقی به دست آمدهاند که متعلّق به پیروان ادیان مسیحی، بودایی و مانوی هستند. آثار سغدی مسیحی عمدتاً ترجمههای متون سریانی هستند که اصل سریانی آنها در بیشتر موارد از میان رفته است. این آثار شامل تفاسیر، مواعظ، بخشهایی از کتاب مقدس، زندگی و اعمال قدّیسان، اعمال شهدای مسیحی و آراء بزرگان کلیسا میباشد. از جملۀ این آثار، دستنوشتهایست که حاوی موعظهای دربارۀ رهبانیّت مسیحی است. پژوهش حاضر پس از معرفی و ارائۀ حرف نویسی و آوانویسی و برگردان فارسی این متن سغدی مسیحی، به تحلیل ساختاری و محتوایی آن میپردازد. ترجمه و بررسی آموزههای موجود در این متن، و نیز آشنایی بهتر با ظرایف زبان سغدی و رهبانیت مسیحی، از جمله دلایلی هستند که انجام چنین پژوهشی را بایسته میسازند.
علمی-پژوهشی
فرناز عبادی؛ محمد رضا اروجی؛ سکینه جعفری؛ مهری تلخابی
چکیده
در حاضر، فرایندهای واژ-واجی حالتهای مختلف اسم در زبان ترکی آذری گویش زنجانی در چهارچوب نظریه بهینگی ( پرینس و اسمولنسکی، 1993) مورد بررسی قرار گفت. این تحقیق بصورت توصیفی-تحلیلی و بر اساس دادههایی صورت گرفت که بصورت مصاحبه از گویشوران بومی شهر زنجان جمع آوری شده بود. زبان ترکی آذری زبانی پیوندی است بطوریکه حروف اضافه (پساضافه) ...
بیشتر
در حاضر، فرایندهای واژ-واجی حالتهای مختلف اسم در زبان ترکی آذری گویش زنجانی در چهارچوب نظریه بهینگی ( پرینس و اسمولنسکی، 1993) مورد بررسی قرار گفت. این تحقیق بصورت توصیفی-تحلیلی و بر اساس دادههایی صورت گرفت که بصورت مصاحبه از گویشوران بومی شهر زنجان جمع آوری شده بود. زبان ترکی آذری زبانی پیوندی است بطوریکه حروف اضافه (پساضافه) بصورت پسوند به ریشه اسمی پیوند میخورند. اسم دارای 6 حالت است که حالت فاعلی (مطلق)، مفعول مستقیم، مفعول غیر مستقیم، مفعول ازی، مفعول دری و حالت اضافی (ملکی) از آن جملهاند. بر اساس نظریه بهینگی، محدودیتها و رتبهبندی آنها مشخص شد و تعامل آنها برای بهدست دادن صورت بهینه مورد بررسی قرار گرفت. میتوان گفت که محدودیت ONSET ( هجا باید دارای آغازه باشد) و HARMONY ( واکه پسوند باید از نظر مشخصه پسین و گرد با آخرین واکه ریشه هماهنگی داشته باشد) به عنوان محدودیتهای بالارتبه و کشنده در زبان ترکی آذری مشخص شد. محدودیتهای DEP-IO ( عنصری را درج نکنید) و MAX-IO ( عنصری را حذف نکنید) نیز در رتبهبندی محدودیتها وجود دارد. هر دو محدودیت از رتبه نسبتاً پایینی برخوردارند چون جهت جلوگیری از التقای واکهای در زبان ترکی آذری گاهی درج و گاهی حذف صورت میگیرد.
علمی-پژوهشی
فهیمه شفیعی محمدآبادی؛ زهره زرشناس؛ فرزانه گشتاسب
چکیده
واژۀ اوستایی دئنا به معنای «ادراک، بینش، دیدگاه، خود درونی، وجدان و حتی دین» است. شانزدهمین یشت از اوستا، دینیشت، به نام دئنا نامگذاری شده است، گرچه در محتوای خود به چیستا اختصاص دارد. چیستا ایزدبانوی «راه و سفر» است، این خویشکاری او از توصیفاتی که از او در نخستین بند از دینیشت شده هویداست، که او را به عنوان «راهنما ...
بیشتر
واژۀ اوستایی دئنا به معنای «ادراک، بینش، دیدگاه، خود درونی، وجدان و حتی دین» است. شانزدهمین یشت از اوستا، دینیشت، به نام دئنا نامگذاری شده است، گرچه در محتوای خود به چیستا اختصاص دارد. چیستا ایزدبانوی «راه و سفر» است، این خویشکاری او از توصیفاتی که از او در نخستین بند از دینیشت شده هویداست، که او را به عنوان «راهنما و هدایتگر» توصیف میکند. یکی از خویشکاریهای دئنا نیز، هم در گاهان و هم در اوستای نو، نقش او به عنوان «راهنما و هدایتگر روان» است. در متن اوستایی سیروزه، چیستا در همان روزی که به نام دئناست ستوده میشود. در بند 126 مهریشت، چیستا upamana-دئنا مزدیسناست. برخی از پژوهشگران upamana- را «خود دیگر یا همزاد» ترجمه کردهاند و از این رو چیستا را «خود دیگر یا همزاد» دئنا دانستهاند. در این پژوهش نخست این دو واژه از منظر ریشهشناختی بررسی خواهند شد و سپس از طریق متون اوستایی به خویشکاریهای هر کدام پرداخته خواهد شد تا به شباهتها و همانندیهای آنها پی برده شود. با توجه به شواهد موجود، به نظر نمیرسد که چیستا «خود دیگر یا همزاد» دئنا باشد و تنها از نظر خویشکاری با هم همپوشانی دارند.
علمی-پژوهشی
پورچیستا گشتاسبی اردکانی؛ زهره زرشناس؛ فرزانه گشتاسب
چکیده
کتاب نهم دینکرد شامل سه نسک گاهانی سودگرنسک، ورشتمانسرنسک و بَغ نسک است. در این پژوهش فرگرد هشتم از ورشتمانسرنسک که tā.vǝ̄.urvātā نام دارد مورد بررسی قرار میگیرد و مطالب آن با هات 31 یسنا که هاتِ tā.vǝ̄.urvātā از گاهان است، تطبیق داده میشود. سپس همسنجی میان این دو و همچنین میان این فرگرد و زندِ هاتِ 31 یسنا صورت میگیرد تا مشخص گردد مطالب ...
بیشتر
کتاب نهم دینکرد شامل سه نسک گاهانی سودگرنسک، ورشتمانسرنسک و بَغ نسک است. در این پژوهش فرگرد هشتم از ورشتمانسرنسک که tā.vǝ̄.urvātā نام دارد مورد بررسی قرار میگیرد و مطالب آن با هات 31 یسنا که هاتِ tā.vǝ̄.urvātā از گاهان است، تطبیق داده میشود. سپس همسنجی میان این دو و همچنین میان این فرگرد و زندِ هاتِ 31 یسنا صورت میگیرد تا مشخص گردد مطالب آنها با هم مطابقت دارند یا متفاوت از هم هستند. بر اساس یافتههای این پژوهش، نامِ فرگرد هشتم ورشت-مانسرنسک برگرفته از هات 31 یسنا، بند 1 و مطالب آن نیز برگرفته از 19 بند از 22 بند موجود در این هات است و گردآورندگان دینکرد، تفسیر بندهای 7، 8، و 9 هات 31 یسنا را در این فرگرد ذکر نکردهاند. همچنین مطالب این فرگرد دقیقاً شبیه زند این هات از یسنا نیست، بلکه مطالب این فرگرد به صورت خلاصه و به زبان ساده برای به کارگیری در زندگی روزمرۀ زردشتیان تألیف شده است و جنبۀ پند و اندرز برای زندگی مطابق با سخنان گاهان زردشت را دارد.
علمی-پژوهشی
جلال احمدخانی؛ محمد رضا اروجی؛ سکینه جعفری
چکیده
هدف این مقاله این است تا امکانات زبان فارسی برای بیان ساختهای همپایه انفصالی را مورد بررسی قرار دهد. زبان فارسی، اغلب از همپایهسازها برای نشان دادن همپایگی انفصالی استفاده می کند. در صورت استفاده از همپایهساز، زبان فارسی از سه نوع آن بهره میبرد که عبارتند از: بسیط، مرکب و گسسته(دوتایی). هدف ما در پژوهش حاضر مشخص ساختن همپایهسازهای ...
بیشتر
هدف این مقاله این است تا امکانات زبان فارسی برای بیان ساختهای همپایه انفصالی را مورد بررسی قرار دهد. زبان فارسی، اغلب از همپایهسازها برای نشان دادن همپایگی انفصالی استفاده می کند. در صورت استفاده از همپایهساز، زبان فارسی از سه نوع آن بهره میبرد که عبارتند از: بسیط، مرکب و گسسته(دوتایی). هدف ما در پژوهش حاضر مشخص ساختن همپایهسازهای انفصالی فارسی، تعیین جایگاه آنها و بررسی حساسیت همپایهسازهای انفصالی فارسی به مقوله پایهها میباشد. دادههای این پژوهش مشتمل بر 44 جمله است که از گویشوران بومی و یا موتور جستجوگر گوگل جمعآوری شدهاند. در بین این همپایهسازها تعدادی میتوانند علاوه بر بیان همپایگی انفصالی، دیگر انواع همپایگی را نیز بیان کنند که رایجترین آن «و» می باشد که به صورت همزمان به عنوان همپایهسازهای عطفی، تقابلی، علّی و انفصالی میتواند بکار رود. در این زبان علاوه بر «یا» از کلمات پرسشی، قیدهای مربوط به تردید و شک و همچنین منابع فعلی نیز میتوان به عنوان همپایهساز انفصالی استفاده کرد که اکثریت آنها همپایهسازهای بومی زبان فارسی می باشند و از دیگر زبان های قرض گرفته نشدهاند. به لحاظ جایگاه همپایهسازهای انفصالی زبان فارسی به صورت های زیر بکار میروند: [co- A][B]) و [A][B-co]).
علمی-پژوهشی
یسنا افلاکی؛ ژاله آموزگار یگانه؛ آمنه ظاهری عبدوند
چکیده
نوشتار حاضر به بررسی ارتباط و پیوند خورشید، در هیأت یک ایزد باستانی، با نهاد شهریاری، در متون ایرانی می-پردازد. این مطالعه، متنمحور بوده و روندی تاریخی را پی میگیرد. به گونهای که ارتباط ایزد خورشید با شهریاران، از کهنترین متون به جای مانده در حوزهٔ فرهنگی ایران، یعنی متون اوستایی آغاز میشود، سپس به برخی متون فارسی میانه رسیده ...
بیشتر
نوشتار حاضر به بررسی ارتباط و پیوند خورشید، در هیأت یک ایزد باستانی، با نهاد شهریاری، در متون ایرانی می-پردازد. این مطالعه، متنمحور بوده و روندی تاریخی را پی میگیرد. به گونهای که ارتباط ایزد خورشید با شهریاران، از کهنترین متون به جای مانده در حوزهٔ فرهنگی ایران، یعنی متون اوستایی آغاز میشود، سپس به برخی متون فارسی میانه رسیده و در نهایت این پیوستگی در متون فارسی نو متقدم، به ویژه متون نظم، پیگیری میشود. در این نوشتار کوشش شده تا این نمود برجسته از پیوستار تفکر، در پهنهٔ فرهنگ ایرانی از متون ایرانی باستان تا متون فارسی نو متقدم، بازنمایی شود. در دورهٔ پسااسطورهای ایرانی، طی چندین قرن متمادی، شاهد آنیم که سخنور فارسیزبان در امتداد اندیشهٔ اساطیری، پیوندی میان شهریار و خورشید برقرار میکند تا جایی که از شهریار، موجودی شبهاسطورهای، غیرقابلدسترس و به نوعی مقدس میسازد. این پیوند در قالب تشبیهات و استعارات، با توجه به ویژگیهای مشترک ایزد خورشید و شهریار برقرار میشود. چنین رویکردی را نه تنها در ادبیات روایی-حماسیای چون شاهنامهٔ فردوسی، که به نوعی حامل و راوی تاریخ و اسطوره است، بلکه در تغزّلها و مدیحهسراییها نیز مییابیم. در نوشتار حاضر به منابع اخیر توجه ویژهای شده است.